دوشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۷

باز هم اول مهر آمده بود ...

باز هم اول مهر آمده بود ... و معلم آرام , اسم ها را میخواند ...


هزگز یادم نمیره که از این شعر چقدر بدم میومد , از این شعر و از اول مهر ... با اینکه همیشه و توی هر مدرسه ای که می رفتم نفر اول مدرسه بودم , اما هرگز از اول مهر دل خوشی نداشتم ... همینطورم از بوی نویی کیف و کفش و کتاب هام , و درس اول کتاب فارسی ...
یادم نمیره روز اولی رو که رفتم به مدرسه ... وقتی مامانم تنهام گذاشت برای اولین بار حس کردم که خیلی تنهام , با اینکه بقیه ی بچه ها مشغول بازی بودن ... اما من بغض کرده بودم , بغضی که مثل همیشه هیچ کس متوجه ش نشد ...
و بعد من بزرگ شدم ... روز اول مهری رو که دوره ی دبیرستان رو شروع کردم خوب به خاطر دارم , اون درخت توی حیاط مدرسه , اون تنهایی و غربت دوباره , حس وارد شدن به یه محیط غریبه ... محیطی که هیچ کس رو توش نمی شناختم و وقتی به بچه هایی نگاه می کردم که از دوستای قدیمی هستن و حالا با هم به دبیرستان اومدن , احساس تنهاییم خیلی بیشتر میشد ...
شاید عجیب باشه , اما بعد این همه مدت حتی فکرهایی رو که توی اون لحظه از نظرم می گذشت رو به یاد دارم , اینکه چقدر دلم میخواست زودتر اون روزها می گذشت و تموم میشد ... روزایی که نمی دونستم یه روزی حسرت برگشت به اون ها و تجربه ی دوباره ی فقط یک لحظه شون هم برام آرزو می شه ... روزایی که گرچه توی غربت و تنهایی گذشت , اما رنگ و بوی نوجوونی داشت ...
و من بزرگ شدم ...
و یادم نمیره اون روز اولی رو که وارد دانشگاه شدم , و البته از شانس بد من دوباره تنهای تنها ... بدون اینکه حتی یه نفر از دوستای دوره ی دبیرستانم رو ببینم ... وارد محیطی شدم که به زودی فهمیدم توی اون ارتباط برقرار کردن و پیدا کردن یه دوست خوب خیلی خیلی از مدرسه سخت تره ... گرچه خیلی از بچه ها از همون روزای اول حسابی با هم قاطی شدن ... اما من نمی تونستم و نمی خواستم به خاطر فرار از تنهایی به خودم دروغ بگم ...
و من بزرگ شدم ... و حالا , یک سال میگذره که دانشگاهم رو هم تموم کردم ... و دیگه این اول مهر واسه من رنگ و بوی اول مهر هر سال رو نداره ... اول مهر واسم یه روزی شده مثل همه ی روزای دیگه ... , تنها شباهتش با اول مهرهای قبلی , اینه که من هنوز تنهام ... تنها و خسته ...
و حالا تنها یادگاری من از اون روزا , تصویر منظره ایه که هر روز از کلاس درس پیش چشمام بود ...

به یاد روزای مدرسه و کلاس درس ...

کاش هیچوقت بزرگ نمی شدم ...