شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۹۲

شب بی هم آغوش...

وقتی از درون تنها باشی، شب یلدا و صبح نوروز خیلی واست فرقی نمی کنه...
شب همنشین میخواد، و مهم تر از اون هم آغوش...
شب بی هم آغوش سرده... سرد و طولانی، حالا میخواد بلندترین شب سال باشه یا کوتاهترینش...

جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۹۲

خداحافظ مادیبا!

ملتی که برای آزادی میجنگه ارزش آزادی رو با تمام وجود درک میکنه.
ملتی که برای آزادی بها میده ذلت و خفت رو نمی پذیره و زیر یوق استبداد و تبعیض نمیره.
ملتی که آزادی رو با مشقت به دست میاره، اسارت رو خوب به حافظه تاریخی خودش میسپاره.
چنین ملتی بایست قدر الهام بخش خودش رو بدونه...

انسانی که در برابر ستم و بیداد ایستاد... و برای مردم خودش آزادی به ارمغان آورد... و برای دنیا الهام...
و جالب اینجا که امروز... پس از مرگ او، تمامی ستمگران و مستبدان جهان که هر کدوم در جنایت و توحش صاحب سبک اند، با بی شرمی تمام از درگذشت وی ابزار اندوه میکنند!
ای کاش تمام تأثیرگذاران بر تاریخ ملت ها انسان های آزاده و با شرافتی همچون ماندلا بودند! و ای کاش تمام امت های جهان امت هایی ماندلا پرور بودند!
خداحافظ مادیبا!

پنجشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۹۲

رهگذر

آدم توی مسیر زندگیش با افراد زیادی آشنا میشه... آشنایی هایی که در محیط تحصیل یا کار ایجاد میشن، با انگیزه هایی که اغلب مادی و تأمین کننده منافع مشترک هستند... یا گاهی از سر ناچاری یا برای گذران عمر.. یا حتی فرار از تنهایی...
اما چیزی که بین بیشتر این روابط مشترکه اینه که بیشتر اونها بنا به اقتضای زمان و مکان به وجود میان و از بین میرن... هرچند ممکنه یک رابطه در یک لحظه خیلی جدی و عمیق باشه، اما تضمیمنی وجود نداره که این عمق و جدیت با پایداری توأم باشه... هرچند که بعضی وقت ها، یعنی دقیقا وقت هایی که مجبور به تحمل کسی باشید، این عدم ثبات خودش یک نعمته!
با اینحال اگر کسی بتونه اونقدر باهوش (و شاید خوش شانس) باشه که در مسیر تولد تا مرگ عشق زندگیشو به درستی پیدا کنه و رابطه ش رو با اون تثبیت کنه... هیچ وقت از عبور رهگذران از کوچه ی زندگیش حسرت نخواهد خورد.
حیف که بیشتر ما توی زندگی همدیگه رهگذری بیش نیستیم...

یکشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۹۲

هشت سال... گذشت!

1
2
3
4
5
6
7
8
...
به همین ساادگی 8 سال گذشت...
و امشب وبلاگ پسر تنهای خسته 8 ساله شد!
خدایا، یعنی قراره سال ها همینطور پشت سر هم بیان و برن و من همچنین تنها باشم؟!؟
خسته شدم از تنهایی...

پ.ن: متأسفانه وبلاگ پسر تنهای خسته در بلاگفا بعد از نزدیک 8 سال نوشتن گرفتار تیغ سانسور دژخیمان ددمنش و کوته فکر رژیم فاشیستی شد و این اتفاق منو به این وبلاگ که شاید از اول هم مأوای اصلی پسر تنهای خسته بود، برگردوند. خوشبختانه تمامی مطالب محفوظ وهمچنان در دسترسه، به هر حال نظرات قبلی دوستان در اینجا قابل دسترسی نخواهد بود.