جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۶

مقایسه انواع رابطه بین گی ها در ایران و جهان

انواع روابط موجود بین گی ها در جهان:
1- رابطه ی جنسی بر مبنای پول: یکی از طرفین تن فروشه (معمولا بی) و طرف دیگه خریدار سکسه. این رایج ترین و محبوب ترین نوع رابطه نه تنها بین گی ها بلکه بین استریت هاست و محدود به همون چند دقیقه ی تحریک جنسی تا ارگاسمه.
2- رابطه ی جنسی مقطعی بر مبنای لذت متقابل (one night stand): دو طرف بدون هیچ رابطه عاطفی صرفا با هم رابطه ی جنسی برقرار میکنند که معمولا طول مدت آشنایی تا اتمام رابطه از چندساعت تا چند روز متغیره.
3- رابطه ی شریک جنسی (sex partner): دو طرف بر مبنای لذت متقابل برای مدتی نسبتا طولانی (از چندماه تا چند سال) با هم سکس می کنند. گرچه به لحاظ عاطفی هیچ وابستگی به هم ندارند اما به لحاظ جنسی به هم متعهدند.
4- رابطه ی شریک زندگی (life partner): معمولا در جوامع غربی دو طرف (فارغ از جنسیت) هرگاه برای زمان مشخصی در یک خانه با هم زندگی کنند به صورت خودکار وارد یک رابطه ی قانونی به نام پیوند مدنی (civil union) میشن که حقوق طرفین رو به لحاظ قانونی (وشرعی!) تضمین میکنه. معمولا کسانی وارد این رابطه می شن که علاوه بر رابطه ی جنسی با هم حداقل اشتراکات روحی و اخلاقی دارند و پیوندشون چیزی بیش از رابطه ی دو تنه! این نوع رابطه معمولا در جوامع دمکراتیکی که هنوز ازدواج همجنسگرایان رو به رسمیت نمی شناسند، بهترین گزینه برای کسانیه که مفهوم دوست داشتن و تعهد رو درک می کنند.
5- رابطه ی ازدواج: دو طرف پس از شناخت هم و معمولا پس از طی دوران پارتنری اولیه وارد مرحله ی ازدواج میشن که در بهترین حالت تا آخر عمر ادامه پیدا می کنه. این رابطه بهترین و مقدس ترین! نوع رابطه است.

اما انواع روابط موجود بین گی ها در ایران:
1- رابطه ی جنسی بر مبنای پول
2- رابطه ی جنسی بر مبنای لذت متقابل
3- رابطه ی جنسی بر مبنای لذت متقابل و پول
4- رابطه ی جنسی یک به چند، چند به یک، و چند به چند (در مدل های ضربدری، موازی، متداخل و متقاطع)
5- رابطه ی جنسی بسته، عاطفی باز: بدین معنا که طرفین به لحاظ جنسی به هم متعهد و هر کدام به لحاظ عاطفی به صدها نفر دیگه وابسته هستن! مدت دوام رابطه در حد چند هفته است.
6- رابطه ی جنسی باز، عاطفی بسته: این به نظر من یکی از مسخره ترین انواع رابطه است که به نام open-relationship می شناسنش و طرفین به لحاظ عاطفی به هم وابسته اند ولی به لحاظ جنسی تعهدی به هم ندارن! تجربه نشون داده که این نوع روابط بیش از چند ماه (در بهترین حالت) دوام نمیارن.
7- رابطه ی عاطفی باز، جنسی بسته به شرط پول: تا زمانی دوام میاره که طرف پول داشته باشه.
8- رابطه ی مبتنی بر سواستفاده یکی از طرفین از دیگری: تا زمانی دوام میاره که دست طرف رو بشه.
9- رابطه ی مبتنی بر سواستفاده طرفین از یکدیگر: تا زمانی دوام میاره که دست یکی از طرفین رو بشه.
10- رابطه ی بی افی: اسم دیگه ی روابط چند به چنده
11- پارتنری: اسم دیگه ی رابطه ی بی افیه
12- سکس فرندی: اسم دیگه ی رابطه ی پارتنریه
13- رابطه ی عاطفی، زندگی مشترک، بر مبنای تعهد، ازدواج سفید: به ندرت مشاهده شده و قابل صرف نظر است!

پنجشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۶

مزایای داشتن دوست پسر (بی اف)!

داشتن دوست پسر یا همون بی اف میتونه مزایای زیادی داشته باشه، از جمله:
- میتونی شب ها بغلش کنی و بخوابی
- میتونی هر روز بهش بگی که دوستت دارم
- میتونی هر روز ازش بشنوی که دوستت داره
- میتونی هر موقع دلت گرفت سرت رو روی شونه ش بذاری و آروم گریه کنی
- میتونی مطمئن باشی کسی رو داری موقع سختی های زندگی کنارته و تحمل اون ها رو برات آسون تر میکنه
- میتونی حرف هایی رو که به هیچ کس دیگه توی دنیا نمی تونی بگی (یعنی کس دیگه ای نمیفهمه) به اون بگی
- میتونی باهاش یه عالمه خاطره ی مشترک بسازی، خاطراتی که سال ها بعد با یادآوریش لبخند روی لبت بشینه
- میتونی هر موقع دلت خواست خودتو واسش لوس کنی!
- میتونی خودتو تو دلش جا کنی
- میتونی قلقش رو به دست بیاری و هواشو داشته باشی
- میتونی باهاش بری سفر و جاهای ناشناخته رو با هم کشف کنید (پیام بازرگانی: جهان گردی را از ایران گردی آغاز کنید!)
- میتونی پنجشنبه عصرها باهاش بری سینما و شبش هم تا دیروقت رستوران!
- میتونی باهاش بری حمام!
- میتونی باهاش تمام مدل های سکس رو امتحان کنی
- میتونی تا آخر خط باهاش بری...

جمعه، فروردین ۲۵، ۱۳۹۶

شعر تو عشاق را سرمایه داد (عطار نیشابوری، شاعر رنگین کمان!)

امروز 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوریه (نمیدونم زادروزشه یا سالمرگش؟! زیادم مهم نیست!)، شاعری که شاید به اندازه ی باقی مفاخر ادبی ما شناخته شده نیست، خصوصا در بین نسل جوان (البته باید پرسید کدوم شاعر در بین نسل جوان شناخته شده است که عطار دومیش باشه؟!)
به نظر من یکی تاریخ و ادبیات یک مملکت دستمایه خوبی برای شناخت عمق فرهنگ یک مملکت به دست میدن، به طوری که در خیلی از موارد می تونن مانع تحریف ها و بدعت های مغرضانه ی گروه حاکم (در مورد ایران غالبا خائن) در فرهنگ جامعه بشن. یکی از این موارد که حکومت مذهبی ایران بعد از انقلاب مصرا بر اون پافشاری کرده این هست که همجنسگرایی یک پدیده ی نوظهور محصول استعمار غربه که با هدف ضربه زدن به فرهنگ متعالی ممالک اسلامی به اون ها صادر میشه! ادعایی به غایت مضحک و ابلهانه که ناشی از کم سوادی و غرض ورزی عده ای ملای معلوم الحاله! البته در اینکه بسیاری از جنبش های برابری خواهانه از غرب شروع شدند و اسم، نماد ها یا تشکیلات سازماندهی شده پیدا کردند، شکی نیست؛ ولی چیزهایی مثل حقوق بشر، حقوق زنان و حقوق اقلیت ها چیزی نیست که غرب اون ها رو ابداع و به باقی جهان تحمیل کرده باشه.
در اثبات این مدعا، به کوهی از مطالبی که در فرهنگ و ادب ما در خصوص عشق بین دو مرد وجود داره کاری ندارم و در اینجا تنها به دو حکایت از منطق الطیر عطار نیشابوری اشاره می کنم:
اول حکایت پادشاهی که عاشق پسر وزیر شد
در هر دوی این حکایات هدف عطار مثل باقی کتاب بیان هفت وادی عشق بوده، نکته ی جالب اینکه در این مسیر بین عشق مرد و زن و عشق دو مرد به هم تفاوتی قائل نیست و شاید حتی ذکر حکایت دوم در وادی فقر (آخرین وادی از هفت وادی) بیانگر ارزش بالا و بی مانند این عشق باشه. وجود فردی با این افکار اون هم در حدود هزار سال پیش بسیار قابل توجه و تأمله و ادعاهای پوچ و یکسره جهالت و تعصب همجنسگراهراس های از خدا بی خبر رو یکسره بر باد میده. عشق جنسیت نمیشناسه و کسانی که به این عشق با کینه و تعصب نگاه می کنند، صرفا به این خاطر هست که ذهن محدود و ناقص و بیمارشون جز سپوختن از عشق چیز دیگری نمیفهمه!

با وجود برخی نقدهایی که شخصا به آثار عطار وارد می دونم، در مدح منش و افکار والای عطار نیشابوری به ذکر همین چند بیت از خودش افاقه می کنم:

کردی ای اعطار بر عالم نثار
نافهٔ اسرار هر دم صد هراز
از تو پر عطرست آفاق جهان
وز تو در شورند عشاق جهان
گه دم عشق علی الاخلاق زن
گه نوای پردهٔ عشاق زن

شعر تو عشاق را سرمایه داد
عاشقان را دایم این سرمایه داد...

پنجشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۹۶

توصیه ای به جوان ترها!

وقتی این جستجو رو شروع کردم (جستجویی که تا به امروز بی نتیجه بوده) یازده سال از الان جوون تر بودم. برای همین گفتم شاید بد نباشه تجربیاتم رو به کسایی که شاید مثل من تازه اول جستجوشون هستند، انتقال بدم.
اول از همه کنار اومدن با مسئله همجنسگرایی توی جامعه ی نسبتا بسته و سنتی و مذهبی ایران کار چندان راحتی نیست، خیلی ها اصلا نمیتونن با خودشون کنار بیان و ترجیح میدن اصلا با این واقعیت روبرو نشن، برای اون ها که توصیه خاصی ندارم، چون تجربه نشون داده افرادی با بک راند سنتی و مذهبی قوی امکان نداره بتونن با این مسئله دست کم توی شرایط فعلی جامعه ی ایرانی کنار بیان و همون بهتره که حس خودشون رو سرکوب کنند و همون راه ساده تر رو انتخاب کنند: ازدواج با جنس مخالف اون هم در اولین فرصت و به سنتی ترین شکل ممکن!
اما اگر در رسیدن به درک کامل و جامعی از خودتون و نیازها و اهدافتون نایل شدید، توصیه اول و آخر من به شما این هست که یک همراه برای خودتون دست و پا کنید (البته نه به هر قیمتی و هر همراهی) ولی واقعیت این هست که هرچقدر از عمر شما در تنهایی سر بشه، بیشتر باهاش خو میکنید و سخت تر میتونید کسی رو به خلوت خودتون راه بدید، ضمن اینکه پیدا کردن کسی که به روحیات و اخلاقیات شما نزدیک باشه، وقتی که در محیط هایی مثل دبیرستان یا دانشگاه یا حتی سربازی هستید، با هم رشته ای ها و هم نسل های خودتون خیلی خیلی نسبت به دوران بعد از اون راحت تره (البته اگر مثل من بدشانسی مطلق نیارید). ضمن اینکه شاید در این دوره توقعاتتون هم نسبت به هم پایین تر و انعطاف پذیریتون بیشتر باشه، دلیلش هم ساده و منطقیه، شاید چون هنوز تصویر یک ایده آل ساختگی و دور از واقعیت در ذهنتون حک نشده.
حالت ایده آل پس از شناخت اولیه و اطمینان نسبی از تطابق و تفاهم با همدیگه شاید شروع زندگی مشترک زیر یک سقفه (منظورم مطلقا زندگی دانشجویی نیست، هرچند نمیشه انکار کرد که میشه بهش به چشم یک فرصت نگاه کرد). مزیت بزرگ این کار اینه که فرصت بیشتر، بهتر، صادقانه تر و با کیفیت تری واسه ی با هم بودن، ایجاد تجارب مشترک (بخوانید خاطرات مشترک)، محک همدیگه و شناخت بهتر و سازگاری و تطابق بیشتر با هم خواهید داشت. البته متوجه هستم که شروع هر رابطه ای شاید حساس ترین و سخت ترین بخشش باشه که قطعا مشکلات خودشو رو داره، مخصوصا به خاطر مسائلی از قبیل وابستگی شدید مالی و عاطفی جوون تر ها به خانواده ها در سال های اول دهه سوم زندگی که در ایران ما (متاسفانه) بسیار عادی و معموله و حتی گاه تا پایان عمر ادامه پیدا می کنه. ولی با این همه هرچقدر این شروع رو به تأخیر بندازید، و بخواهید معطل درست شدن همه چیز بشید، چنین لحظه ای براتون دست نیافتنی تر میشه.
سعی کنید با صبر و گذشت و عشق زندگیتون رو برای هم و به خاطر هم بسازید. و به خاطر خدا از تنوع طلبی هایی که ممکنه ناشی از زیبایی های جوانی و گرایش های صرف جنسیه برحذر باشید. رابطه های یک شبه هیچ موقع نمیتونه پایه و اساس یک زندگی قرار بگیره. اگر هدفتون داشتن یک زندگی نرماله، بایست ملزوماتش رو هم (منظورم تعهد و وفاداریه) بپذیرید. البته من بهتون تضمین میدم که لذت داشتن یک شریک زندگی همیشگی با بهترین و ایده آل ترین رابطه های صرفا جنسی حتی قابل قیاس نیست... البته روی صحبتم با کسانیه که برداشتشون از همجنسگرایی بیش از لحظه ی ارگاسمه!
و به عنوان آخرین صحبت بهتون توصیه میکنم که همیشه زندگی رو از بالا ببینید، ما خیلی وقت ها درگیر عادات و روال ها و روزمرگی ها و سختی های خودساخته یا دگرساخته ای میشیم که در مقاطعی همه ی ذهن و روحمون رو درگیر میکنه، وقتی از بالا به این مشکلات نگاه کنید، به چشمتون حقیر و گذا میان... وقتی زندگی بهتون فشار آورد میتونید از خودتون بپرسید که صد سال دیگه کی اهمیت میده که الان چه مسائل و مشکلات مسخره ای پیش روی من بوده؟ و اگر جوابتون به خودتون منصفانه باشه بعد از اون سعی خواهید کرد از لحظات جوونی و زندگیتون در کنار همنفستون تا میتونید لذت ببرید.
به امید روزی که کسایی مثل ما احساس تنهایی نکنن...

سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۹۶

یه خانواده دو نفره

    چند وقتیه توی یوتیوب دو تا چنل (این و این) رو دنبال میکنم. این ها دو تا پسر گی هستند که ظاهرا توی تِنِسی در ایالات متحده زندگی می کنند. توی فضای مجازی با هم آشنا شدن، بعد از حدود یکی دو سال آشنایی با هم بی اف میشن، ظاهرا اخیرا هم توی یک سفر به اروپا مایکل به متیو پیشنهاد ازدواج داده! گاهی توی کانال یوتیوبشون قسمت هایی از زندگی روزانه شون رو به اشتراک میگذارند. دیدن این ویدئو ها از این لحاظ برام جالبه که نمایش دهنده یک لایف استایل به ظاهر ایده آله (حداقل از دید من): دو تا پسر که به شدت به هم علاقه دارند، هر دو به تازگی از خانواده هاشون مستقل شدن، کام اوت کردند و توسط خانواده هاشون با آغوش باز پذیرفته شدن. در واقع رفت و آمد خانوادگیشون مثل یک زوج دگرجنسگراست و به همون سادگی توسط خانواده های حتی مذهبیشون پذیرفته شدن. ظاهرا خودشون هم اندک گرایشات و تعلقات مذهبی داشته و دارند و از این لحاظ به یک جمع بندی رسیده اند (بدون اینکه از مذهب متنفر بشن!). کار می کنند، ظاهرا یکیشون دانشجوی پزشکی هم هست و دیگری کار مدلینگ و عکاسی می کنه. البته گفتن نداره که این کار کردن کاملا کفاف زندگیشون رو میده. دست کم به قدری که یک خونه اجاره ای معمولی با دو تا ماشین داشته باشند، بتونن هر جای دنیا که میخوان سفر کنند و زندگی معمولی خودشون رو داشته باشند و از جوونیشون اونطور که میخوان لذت ببرن (چیزی که در ایران فقط بحث اقتصادیش جز محالاته! چه رسد به باقی ماجرا). در واقع یک نمونه جالب از رویای آمریکایی!
    این ها رو نگفتم که بخوام به حال خودم زار بزنم یا شکوه کنم، چه بر کسی پوشیده نیست (یا شایدم باشه؟!) که زندگی در جامعه به شدت کاپیتالیست آمریکایی دردسرهای خودش رو داره، و اینکه من هیچ کجای دنیا رو بهشت موعود نمی دونم، هر جا مشکلات و مزایای خودش رو داره و بسیار از این مزایا و معایب با تفاوت های در شدت و حدت در سراسر جهان مشترک هستند. این رو صرفا از این باب نوشتم که برام نشانگر یک رابطه ارزشمنده، دو تا پسری که در جامعه ای آزاد زندگی میکنند و هم از لحاظ سن و سال و هم ظاهر و زیبایی در حدی هستند که بتونند به راحتی روابط یک بار مصرف رو تا مدت ها داشته باشند (مشابه آنچه در ایران شاهدش هستیم)، اما از همین ابتدای جوانی تعهد و عشق رو به ولنگاری و تنوع طلبی ترجیه دادند و به چیزی رسیده اند که به نظر من میتونه خیلی با ارزش باشه: مفهوم خانواده... یه خانواده ی دونفره...
برای اون ها و برای همه ی کسانی که ارزش داشتن یک خانواده رو می فهمن بهترین ها رو آرزو می کنم...

آیا ما ایرانی ها واقعا آدم های صمیمی و با احساسی هستیم؟

    این یک افسانه ی قدیمیه که خود ما ایرانی ها ساخته و پروده ش کردیم: اینکه ما آدم های خونگرم و با محبتی هستیم و از این لحاظ در بین همه ی ملل زبانزدیم (با بیگانه پرستی اشتباه نشود لطفا)!
    اما این حرف چقدر با واقعیت فاصله داره؟ آیا ما واقعا آدم های با احساسی هستیم؟ اگر یک نگاه به دور و بر خودمون بندازیم می بینیم که واقعیت با این تصور غلط از فرهنگ شرقیمون زمین تا آسمون تفاوت داره. اولین و ساده ترین جایی که میشه بهش نگاه کرد خانواده است (جایی که ما اصول اولیه زندگی، از جمله نحوه دوست داشتن و عشق ورزیدن رو یاد میگیریم، یا بهتره بگم می تونستیم یاد بگیریم): معمولا بیشتر ما توی خانواده هامون به هم وابستگی شدیدی داریم. اما باید توجه داشت که وابستگی غیر از دوست داشتن و عشقه. البته کسی نمیتونه منکر این بشه که تقریبا همه ی خانواده ها در همه جای دنیا علاوه بر وابستگی به همدیگه علاقه هم دارند (حتی با وجود اختلافات زیادی که ممکنه داشته باشند)، اما به نظر من یکی از نمادها و حتی اساسی ترین و قابل استناد ترین نماد عشق در یک جامعه عشق همسران به همدیگه است، چیزی که توی خانواده های ما (حتی بسیاری از اون هایی که با یه طوفان عشقی شروع شدن) تقریبا جایی نداره. کدوم یکی از شما تاحالا دیدین که پدر و مادرتون همدیگه رو بغل کنن یا ببوسن؟ برعکس، این یک مسئله کاملا غیراخلاقی تلقی میشه! (معیارش هم اخلاق شیعیه که از نظر من خودش عین انحطاط اخلاقیه!) این رفتار از دید تقریبا همه ی ایرانی ها یک رفتار شهوت انگیز محسوب میشه و کاملا غیراخلاقی! (باز هم با همون معیار کذایی!) یا ساده تر از اون، کدوم یک از شما دیدین که پدر و مادرهاتون حتی به صورت زبانی به هم جملات عاشقانه بگن؟ چون این یکی هم لوس بازی و لوده گیری محسوب میشه و کاملا حال به هم زن! (معیارش؟!) این وسط یک عده احمق تازه به دوران رسیده هم پیدا شدن که این ها را نمادهای تهاجم فرهنگی و ابتذال فرهنگ غربی میدونند که همیشه در کمین نشسته تا فرهنگ متعالی ما رو مورد هجمه قرار بده! به نظر میرسه این ابله ها تابحال حتی مشهورترین آثار ادب فارسی مثل دیوان حافظ رو باز هم نکردن! وگرنه زبان کثیفشون رو از گفتن این مزخرفات نگه میداشتند!
    ما همه توی چنین خانواده هایی به دنیا اومدیم، یاد گرفتیم و رشد کردیم و وارد جامعه شدیم. این وسط همیشه و در همه جا انسان هایی هستند که سؤال هایی میسازند و به دنبال جوابش میرن، انسان هایی که از دید باقی افراد تابوشکن محسوب میشن، این ها هستند که باعث جلو رفتن جامعه و تکامل فرهنگی و فکری میشن. اما متاسفانه همیشه در اقلیت هستند و برای همین تأثیرگذاری اون ها بر اجتماع بسیار کند و زمان بره، مخصوصا وقتی که اکثریت (بخوانید حکومت تا بن دندان مسلح با تمام امکانات) در صدد حذفشون بربیان (سوء تفاهم نشه، منظورم به هیچ وجه همجنسگراها نیستن! اون ها خودشون یکی از نمادهای ابتذال اخلاقی جامعه مبتذل ما هستند!). حالا از این جامعه و از این مردم و فرهنگ چه انتظاری میشه داشت؟ انتظار انسانیت؟ یا عشق؟ یا نوع دوستی؟
    فقط من موندم که این همه ادعا رو از کجا در میاریم؟!

پنجشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۹۶

حق ازدواج همجنسگرایان ایرانی!

سال هاست همجنسگراها در خیلی از جوامع دموکراتیک برای احقاق حقوق خودشون جنگیدن و در خیلی از موارد تونستن پیروز بشن، آخرین حد این پیروزی هم به دست آوردن حق ازدواجه.
در اینکه کشور ما (مثل خیلی از کشورهای اسلامی دیگه) قرن ها با رسیدن به چنین نقطه ای فاصله داره تردیدی نیست، اما سؤالی که به نظر من حتی از قانونی شدن ازدواج همجنسگراها در ایران بیشتر اهمیت داره اینه که حتی اگر همین امروز همجنسگراهای ایران حق ازدواج می داشتند، چه تغییری در وضعیت اون ها ایجاد می شد؟!
جواب کاملا واضح و تأسف برانگیزه: مطلقا هیچ تغییری ایجاد نمی شد!
چرا؟
باز هم جواب کاملا واضح و تأثر انگیزه: گذشته از الگوهای اجتماعی و جبری که از سوی خانواده ها به همجنسگراها برای ازدواج با جنس مخالف اعمال میشه، و بدون درنظر گرفتن تابوهایی که هنوز حتی در ذهن بسیاری از خود ما وجود داره، توی این جامعه ی به اصطلاح رنگین کمانی این حرف ها خریدار چندانی نداره. (با استثناهای انگشت شمار کاری ندارم و حساب اون ها جداست، اما این حرف در خصوص اکثریت قریب به اتفاق این جامعه صادقه) دوست داشتن و عشق و عاشقی آخرین چیزیه که ممکنه به ذهن یک گی ایرانی برسه! وقتی که صحبت از تعهد و زندگی مشترک باشه که دیگه حرفش رو هم نزن! شاید تنها موضعی که خیلی ها در قبال این مسئله داشته باشند این هست که چنین چیزی در ایران تقریبا غیرممکنه! که البته خیلی هم حرف بی ربطی نیست، اما مسئله اینجاست که من به شخصه از بین صدها نفری که باهاشون صحبت کردم، تقریبا هیچ کسی رو ندیدم که قدری جدی در این خصوص فکر کنه و مثلا حاضر باشه به خاطر این هدف سختی هایی مثل مهاجرت رو به جون بخره... تنها با یک توجیه از زیر بار مسئولیت احتمالی شانه خالی میکنیم! متاسفانه چنین رابطه ای حتی بین خود گی های ایرانی هنوز جانیافتاده و به رسمیت شناخته نشده، حالا چه توقعی از باقی جامعه میره؟ خصوصا با این دورنمایی که ماها از خودمون بهشون نشون میدیم! (میگید نه؟ یه سری به شبکه های اجتماعی مثل هورنت و منجم بزنید تا دستتون بیاد چی میگم!)

شنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۹۶