یکشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۹۶

صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی...


... روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی ...

    به نظر من فرهنگ ایرانی یکی از ضد و نقیض ترین فرهنگ های دنیاست، شاید ضد و نقیض ترین اون ها! این تناقض ها خصوصا در این سال های اخیر و همزمان با گذار جامعه ی سنتی به سمت مدرنیته و ایجاد یک گپ بزرگ فرهنگی و عقیدتی بین دو سه نسل اخیر بیشتر و واضح تر خود ش رو نشون میده. نمونه ی بارزش اختلاف رفتار و عقیده و تفکرات ما دهه شصتی ها با پدرانمونه، در مورد دهه هفتادی و هشتادی ها که این گسل فرهنگی به مراتب فاحش تره. با اینحال نمی دونم چرا هنوز این فاصله باعث از هم گسیختگی کامل نشده و چیزی انگار مثل یک ریسمان گاه باریک و گاه ضخیم رابطه ی ما رو با عقاید و باورهای (حتی گاه خرافی و بی پایه و اساس) نسل های پیش حفظ کرده، رفتارهایی مثل اعتقاد به رمضان و روزه داری در عین عدم باور به بسیاری از اصول اعتقادی رایج که خصوصا از سمت حکومت بی کفایت مذهبی به شدت تبلیغ میشه، یکی از همین موارد ضد و نقیضه که در بسیاری (از جمله خود من) وجود داره.
    نمیشه منکر این شد که رشد در یک خانواده ی مذهبی (حتی در حد نرمال و نه افراطی)، تزریق عقاید و باورهای اکثرا خرافی دینی در سنین کودکی از سوی جامعه و نظام آموزشی و در معرض تبلیغات مسموم مذهبی رسانه ای مستمر قرار داشتن، کار تشخیص حق از باطل رو اون هم در یک جامعه ی یک دست سنتی برای نسل جوان بسیار بسیار دشوار می کنه و از این لحاظ ما دهه ی شصتی ها کارمون به مراتب دشوارتر از بچه های امروزی بوده و هست (شاید همین یکی از دلایل بازتر برخورد کردن نسل های جدید با تفکرات دینی باشه)، چون در زمانی که تحت تأثیر این افکار شوم بودیم، به هیچ منبع اطلاعاتی دیگه ای دسترسی نداشتیم و با این عقاید بزرگ شدیم، عقایدی که امروز بخشی از هویت ماست و حتی اگر بخواهیم به این سادگی ها نخواهیم توانست از اون ها دست برداریم (ضمن اینکه لزومی هم نداره که حتما این کارو بکنیم، فقط کافیه از افراط و تفریط دور بمونیم). البته من هیچ وقت منکر این واقعیت نبوده و نیستم که اعتقاد به معنویت و اتکا به ذات الهی یکی از منابع آرامش و اطمینان خاطر انسان هاست و از این حیث مخالفتی با دین و نقش اون در زندگی فردی (و نه اجتماعی) افراد ندارم، اما این مطلق گرایی اسلامی و اینکه تنها خودمون و عقیده ی خودمون رو برحق و هر چه غیر از اون رو باطل و ناحق می دونیم، همیشه برام آزار دهنده بوده و هست، ضمن اینکه ما ایرانی ها در افراط و تفریط ید طولایی (به قدمت تاریخ چند هزار ساله مون) داریم.
    جالب اینکه بخش هایی از این تناقض در گوشه گوشه ی این تاریخ هم به چشم میخوره، مثلا اونجایی که حافظ بی صبرانه در انتظار پایان ماه روزه است و با هلول ماه شوال مشتاقانه می سراید:
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
عمر عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت...

طوری که انسان حس می کند علیرغم میل باطنی اش، یک حس قدرتمندتر درونی اونو به روزه داری وادار کرده بوده!
    من روزه داری رو یک ارزش نمی دونم، همونطور که روزه خواری رو! این صرفا یک عقیده است مثل عقاید بسیار خوب و بد دیگه و البته خوبی ها و بدی ها و موافقان و مخالفان خودش رو داره (البته به صرف مخالفت با روحانیت پلید شیعه نمیشه منکر تمام خوبی های دین شد، مثل اینکه شما رو ملزم می کنه در پایان رمضان قبل از هر چیز با دادن زکات به افراد نیازمند کمک کنید). در نهایت روزه برای خود من شاید قدری حس معنوی به اضافه ی یک حس تکلیف (همون ریسمانی که ازش صحبت کردم) و صد البته حس نوستالژیکی از گذشته... و همین باعث میشه که هنوز هم رمضان برام در عین سختی تفاوت هایی هم داشته باشه؛ و همونطور که بارها گفتم به نظرم عید فطر تنها عید واقعیه مذهبیه که ارزش جشن گرفتن داره. پس عید به تمامی دوستانی که به عید بودن این روز اعتقاد دارند مبارک باشه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم