پنجشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۹۵

simple small family!

    چند وقت پیش توی پیام رسان هورنت به صورت اتفاقی (در واقع از طریق هش تگ) به یک پروفایل جالب از یه پسر چشم بادومی برخوردم که نوشته بود:
Looking for the right man to start a simple small family

این جمله به نظرم خیلی جالب اومد، و اینکه هنوز توی دنیا (هرچند خیلی خیلی خیلی به ندرت و انگشت شمار) آدمایی پیدا میشن که از خودشون شناخت حداقلی دارند و ارزش هاشون چیزی فراتر از سایز ک...ر و نرمی ک...نه!
و خدا میدونه که داشتن یک خانواده کوچک ساده ی دو نفره برای یک "انسان" نرمال چقدر میتونه لذتبخش باشه! لذتبخش از تمام سکس های عالم!

یکشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۹۵

آجیل!

    به نظر من ترکیبات آجیل عید به ترتیب فضیلت! عبارتند از:

  1. کشمش
  2. پسته (دهن باز!)
  3. مغز بادام
  4. فندوق (دهن باز!)
  5. بادام هندی
  6. بادام منقا (از اینا که پوسته شون کاغذیه و با دست شکسته میشه!)
  7. تخمه کدو (درشت)
  8. تخمه کدو (ریز)
  9. تخمه ژاپنی
  10. نخودچی (شکری)
  11. نخودچی (نمکی)
  12. پسته و فندوق (دهان بسته!)
  13. سایر موارد
  14. بادام زمینی!

یکشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۵

باز کن پنجره ها را ...

باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها
برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست؟
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن...


پ.ن: واقعا مایه خجالته که شعر به این زیبایی در وصف بهار رو برای اولین بار بایست از زبان رئیس جمهور شیطان بزرگ! بشنوم!

سه‌شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۹۴

چهارشنبه سوزی!

هزاران سال گذشته... سال پشت سال و قرن از پس قرن... و هزاران هزار آتش سرخی که هر سال در این سرزمین بر افروخته شده تا نمادی باشد از سوزاندن و پشت سر گذاشتن تمام پلیدی ها و زشتی ها و ناپاکی ها در آستانه آغاز یک روز نو... و این میعادیست که خس و خاشاک را در آن جایی نیست (که جایگاه برازنده ی وی همان میقات است در بیابان اعرابی اش)...
و اگر حج با تمام نمادهای مادی اش پلی است به سوی نزدیکی به خالق و دروازه ی معنویت و زنده نگاه داشتن یاد و سنت ابراهیم، جشنی که ریشه در پلیدی ستیزی و زشتی سوزی و استقبال از حیات تازه دارد و بر سنت زرتشت بنا شده (و مگر نه آنکه لانفرق احد منهم؟!)، هیچ از آن کم نخواهد داشت که هزاران بار برتر خواهد بود، اگر بیگانه پرستی را رها کنیم و تعصب را در همین آتش سرخ افکنیم و درک کنیم و قدر بدانیم...

پ.ن: به امید سالی که این مردم میراث پلید و شوم و اهریمنی ارتجاع سیاه رو در آتش سرخ آخرین چهارشنبه سال بسوزانند و برای همیشه به دست فراموشی بسپارند.
افسوس که سال های زیادی تا رسیدن به اون شب بایست سپری بشه و صد افسوس که این تعداد سال ورای شمارگان عمر ماست...

یکشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۹۴

در تاریخ آمده...

در تاریخ آمده:
در دوران صفویه، یک سال عاشورا و نوروز با هم مقارن شد، شاه آن روز را عاشورا و فردای آن روز را نوروز گرفت!
در دوران جمهوری اسلامی، یک سال اربعین و نوروز با هم مقارن شد، ولی فقیه آن سال و سال پس از آن را عاشورا گرفت!

پ.ن: حتی من هم با وجود تعلقات مذهبی، دیگه واقعا حالم از این عزاداری های هر روزه ی احمقانه ی ناتمام و این بر سر و سینه زدن های مزورانه و مسخره به هم میخوره!
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه ی پشمینه بینداز و برو...