"نادانی" اعم از خواسته
یا ناخواسته، یکی از بزرگترین معضلات جوامع بشری خصوصا در جوامع بسته و
اصولگراست. مشکلی که همواره و در طی قرون و اعصار متمادی به اشکال مختلف
دامنگیر جوامع بوده و هست و خواهد بود... و این همان دردیست که فرزانگان
جوامع را به شیوه های مختلف به شیون و ناله و فغان واداشته است...
از یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس...
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس...
.
.
.
.
.
و رنج و افسوس بی انتهایی که همواره آن ها در درون خود حس کرده اند...
.
.
.
.
.
میترسم از آنکه بانک آید روزی
کای بی خبران راه نه آنست و نه این...
کای بی خبران راه نه آنست و نه این...
.
.
.
.
.
اما در نهایت کلامی جز این نداشته اند که:
.
.
.
.
.
فارغم زین جمله ی بد خواه نیک
خواه نامم بد کنید و خواه نیک...
خواه نامم بد کنید و خواه نیک...