جمعه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۶

شاید فردا !

دلم تنگه از اين روزهاي بي اميد , از اين شب گردي هاي خسته و مايوس
از اين تکرار بيهوده دلم تنگه , هميشه يک غم و يک درد و يک کابوس


دلم خوش نيست غمگينم , از اين تکرار بي رويا و بي لبخند
چه تنهايي غمگيني که غير از من , همه خوشبخت و عاشق , عاشق و خرسند

به فردا دلخوشم شايد که با فردا طلوع خوب خوشبختي من باشه
شبو با رنج تنهايي من سر کن , شايد فردا روز عاشق شدن باشه ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم