دوشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۸

به سراغ من اگر می آیید ...

به سراغ من اگر می آیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگ های هوا , پر قاصدهایی است
که خبر می آرند , از گل وا شده ی دور ترین بوته ی خاک
روی شن ها هم , نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپه ی معراج شقایق رفتند


پشت هیچستان , چتر خواهش باز است :
تا نسیم عطشی در بن برگ بدود ...
زنگ باران به صدا در می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی , سایه ی نارونی تا ابدیت جاری است ...

به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید , مبادا که ترک بر دارد
چینی نازک تنهایی من ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم