سه‌شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۲

ساقی بیار باده که ماه صیام رفت...

من نه خودم رو آدم مذهبی ای میدونم و نه اصولا از آدم های مذهبی خوشم میاد، هرچند خودم به اصول حداقلی خودم پایبندم و سعی میکنم به بقیه عقاید هم احترام متقابل بگذارم... به نظرم ماه رمضون از معدود فرایض دینی اسلامه که بعد از گذشت قرن ها هنوز میتونه برای بعضی آدم ها فوایدی داشته باشه و علاوه بر ایجاد تنوع، یک جور اراده ی آدم رو در برابر روزمرگی ها و عادات و روال های همیشگی محک بزنه (هر چند گاهی فکر میکنم از هفته ی دوم به بعدش دیگه کم کم لوس میشه و اگر از یک ماه بیشتر بود دیگه زیاد مسلمونی تو دنیا باقی نمیموند!).
روزای اول ماه رمضون، اونم توی فصل تابستون واقعا سخت میگذره، اما هر چی ازش میگذره هم بدن آدم به شرایط عادت میکنه و هم از نظر روند روزانه قابل تحمل تر میشه، تا جایی که چند روز بعد از تمام شدن ماه رمضون همچنان آدم توی مد روزه ست و مدتی طول میکشه تا به شرایط عادی برگرده!
با تمام این ها بایست اعتراف کنم گرچه توی این تابستون داغی که حتی کولرها هم از رو رفتن و کم آوردن، روزه گرفتن کار خیلی سخت و طاقت فرسائیه، اما تمام سختیش به لذت اون سحر آخر ماه رمضون میارزه! (متاسفانه دوستانی که روزه نمیگیرن از این لذت محرومن و مسلما نمی تونن منظورم رو متوجه بشن!) ...و اون بلاتکلیفی افطار 29 ام که هیچوقت توی این مملکت درست و حسابی معلوم نبوده فرداش عیده یا نه! (و منو یاد روزای مدرسه میندازه که هر وقت روز 30 ام جمعه بود، خداخدا میکردیم عید زودتر باشه!)
و عید فطر شاید تنها عید مذهبی واقعی باشه (البته به شرطی که برای نماز عید با اقتدا به ظلم تمام عباداتمون رو تباه نکنیم)!
 
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت       درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم           عمری که بی حضور صراحی و جام رفت

پیشاپیش عید دوستانی که به این حرفا اعتقاد دارند مبارک!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم