شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۷

من دیوونه ...

امشب دوباره دلم گرفت ... دوباره بغض کردم ... دوباره به ياد روزايي که هيچوقت تجربه شون نکردم افتادم ...
دوباره به ياد ... اون کسی که هرگز نداشتم ...
.
.
.
.
.
کسی که حتی نشد ... حتی نخواست ... حتی نگذاشت ...
.
.
.
.
.
و من ... دوباره دیوونه شدم ...
.
.
.
.
.
و این طرحی رو که هدیه ایه از یه دوست , تقدیمش می کنم به اون دیوونه ای که ... خودش می دونه...
.
.
.
.
.


حالا جز ناله ی سازم , واسه من درمون نمونده ...

(ای کاش واقعا سازی داشتم که ناله ش همدم تنهاییم بود)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم