شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۹

بانکداری الکترونیک ، به سبک ایرانی ! (قسمت اول)

بعد از دموکراسی به سبک ایرانی این بار نوبت به بانکداری الکترونیک به سبک ایرانی رسید !

من یکی دو سال پیش با عضویت توی سیستم سبای بانک *** (عبارت ملی به دلیل حفظ شأن بانک معظم مبدأ عمدا حذف شده و پس از احراز درستی ادعای اینجانب ، به همراه اسامی مفسدان اقتصادی اعلام خواهد شد) ، یک دستگاه OTP (به قول بانکی ها توکن یا رمزیاب !) دریافت کردم (البته پس از پرداخت تمام و کمال مبلغ ۱۶۵۰۰ تومان که کسری از اون به جیب برادران زحمتکش باایمان کمونیستمون در چین و درصدیش هم به جیب واردکنندگان محترم و واقعا دلسوز و ناز این دستگاه ها(که جاداره در همینجا ازشون تشکر کنم و بهشون بگم که دمتون خیلی گرمه ، فقط اگه میشه زمانش رو بیشتر کنید!) سرازیر میشه) تا از این به بعد کلیه ی امورات بانکی خودم رو از طریق این سیستم پیشرفته و امن و در بستر آبستن فیلتر و پا به ماه آنتی پروکسی و فوق العاده پر سرعت اینترنت به سبک ایرانی (که واقعا جا داره اون رو به عنوان میراث غیرملموس ملیمون ثبت کنیم و من واقعا نمیدونم که این دولت مهرورز کودتا چیش از دولت کافر بی کفایت فنلاند کمتره که اون رو جزو حقوق شهروندی هر ایرانی اعلام نمیکنه!) انجام بدم ! (در همینجا جا داره خدمت برادران فیلترچی (که این پست رو هنگام گذر از فایروال های نوکیای ساخت فنلاند و یا سیسکوی ساخت آمریکای خبیث متعلق به شرکت چوب حراج خورده ی ملی مخابرات می خونن) سلام و خسته نباشید عرض کنم و براشون آرزوی خوشبختی و ازدواج زودافزون کنم !)
انصافا این مدت بد هم نبود و به جز اینکه در برخی مواقع نیاز (مخصوصا روزای تعطیل و آخر هفته ها !) سیستمشون کرش (Crash) می کرد و در دسترس نبود ، یا سایتشون بالا نمیومد یا طراحی سایتشون جوری بود که با هیچ مرورگری غیر از IE (اونم به طور کاملا random) جواب نمیداد ، و یه سری خدماتش هم فقط از ساعت 9 تا 12 روزهای شنبه تا چهارشنبه در دسترس بود و اونم با تاخیر چند ساعته مثلا پول رو حواله می کرد و یا تاریخ مصرف certificate سایتشون تمام شده بود و اون بنده خدا های حیوونکی هم 300 هزار تومن موجودی برای خرید certificate نداشتن (بماند که هیچ autority حسابی ای به دامین های ir هیچ certificate ی نمیده و به همین خاطر مجبورن دامین های خودشون رو با آدرس های عجیب و غریب و طولانی و از نوع com ثبت کنن) ، مشکل خاص دیگه ای نداشتم ! (البته همونطور که حتما خودتون مستحضر هستید , این موارد در تمام سیستم های نوین بانکی ، امری کاملا عادیه و بانک هیچ مسئولیتی در قبال QOS نداره ، همین که سرویس دادن باید برید توکنتون رو هم بندازید هوا ! اگرم اعتراضی دارید می تونید حسابتون رو تخته کنید و برید توی Paypal حساب باز کنید !)
بود تا اینکه یک روز صبح زود بهاری ، دم دم های اذان ظهر ، که مثل هر روز نصفه شب گنجشک ها سر بند رخت قارغار می خوردن ، آفتاب از سرناسازگاری از سر دیوار در زد و باد صبا از غرب وزیدن رفت و دیوار چین مثل چینی بد زده از هم شکافت و ماهواری رژیم اشغالگر قدس از مدار خارج شد و لوله ی نفتی در خلیج مکزیک ترکید و سازمان ملل قطعنامه ی بی ارزشی رو با حمایت برادران لبنانی ، بر ضد ملت غیور ایران صادر کرد و از بد این روزگار نامراد ، دستگاه توکن من قفل شد !
(توضیح : نحوه ی این دستگاه ها (مثل کارت های بانکی) بدین صورت هست که اگر سه مرتبه رمز عبورشون رو اشباه وارد کنید ، قفل می شن و برای باز کردن مجددشون یه کد هشت رقمی نیاز هست که برای دریافت اون کد بایست از طریق شعبه ی مبدا اقدام به تکمیل و ارسال فرم برای واحد انفورماتیک این بانک معظم بفرمایید ! و این خود آغاز ماجراست !!!)
به عنوان اولین اقدام در جهت گشایش این گره ی کور ، ترجیح دادم به جای اینکه راهی یکی از امامزاده های نزدیک (که ظاهرا اخیرا با عنایات الهی و البته به یمن کاوش های باستان شناسی سازمان حج و زیات (میراث فرهنگی و گردشگری اسبق !) تعدادشون رو به فزونی گذاشته) بشم تا با گره زدن یک تکه پارچه ی سبز (که البته از اونجایی که دیگه همراه داشتن پارچه ی سبز در لیست گناهان کبیره وارد شده و در حکم محاربه خواهد بود ، این کار خودش نیاز به از جان گذشتگی زیادی داره ، مگر اینکه به جای پارچه ی سبز (نعوذبالله) از دستمال یزدی استفاده می کردم!) حاجتم رو بگیرم و رمز قفل گشا در خواب بهم الهام بشه ! ترجیح دادم تا با واحد انفورماتیک بانک معظم له تماس بگیرم تا از روند کلی کار آگاه بشم و خب همونطور که تابلو بود این جواب رو از خانم اپراتور محترمه ی شماره شونصد و اندی (که معلوم بود بنده خدا تا حالا از این دستگاه ها ندیده!) شنیدم که باید برید و از طریق شعبه ی مبدا اقدام کنید !
این بود که کمر همت بربستم و توی یک صبح زود تابستونی ، دم دم های اذان ظهر ، که مثل هر روز نصفه شب گنجشک ها سر بند رخت قارغار می خوردن ، راهی بانک معظم له شدم تا این خان اول از هفت خان عشق رو به خاک بمالونم !
ادامه دارد ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم