پنجشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۹

برگشت!

چشمام رو باز می کنم، روبروم منظره ی کوه های سفید سر به فلک کشیده ی البرز زیر نور مهتاب واقعا دیدنیه! یه  لحظه با خودم فکر می کنم چطور داشتم چنین منظره ای رو از دست می دادم؟

...
اتوبوس از امامزاده هاشم رد میشه و توی سرازیری جاده ی هراز به راهش ادامه میده ... سمت چپ جاده، توی سفیدی برف ته دره چراغ های روشن زیادی دیده میشه ... خونه هایی که مردمی درشون زندگی می کنن... و به تعداد تک تک آدمای این خونه ها قصه های رنگارنگ از آدما وجود داره! ... از خودم می پرسم یعنی میشه اینجا هم زندگی کرد؟! حتما این آدم ها هم خونه ها و محل زندگی شون رو دوست دارن! خانه هاشان آباد و قصه هاشون بی غصه!
...
جاده بوی برگشت میده!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم