شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۹۳

روز عشق...

امروز برای خیلیا تو این دنیای بزرگ روز عشق بود، یه روز خاص پر از بوس و بغل و هدیه و شکلاتای خوشمزه و قلبای قرمز نرم پارچه ای و تدی خرسه و تمام چیزای خوب و رمانتیک دیگه...
اما برای خیلیای دیگه از جمله خود من، امروز یه روز کاری خیلی معمولی بود... اینکه واسه من اینطور بود شاید از بد شانسیمه، اما خیلی از آدما هستن که کلا از درک مفهوم عشق عاجزند و این حرفا واسشون جز لوس بازی های مسخره و بچه گانه چیزی نیست، البته شاید تا حدی هم عذرشون موجه باشه، چون اصلا یاد نگرفتند که دوست داشتند یعنی چی و عشق ورزیدن واسشون تابوئه!
من فکر میکنم که مهم ترین دلیل تنها موندنم بعد از این همه سال، نه سخت گیری یا خودبزرگ پنداری، که زندگی ناگزیر در چنین اجتماعی و بین چنین آدم هایی بوده و هست...
و شاید تنها خوبی این روز واسه من اینه که منو به یاد خودم میندازه... و به یاد اون چیزایی که همیشه واسم ارزش بوده و هست و خواهد بود... حتی اگه تا آخر دنیا تنها بمونم...





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم