شنبه، آبان ۰۱، ۱۳۹۵

زندگی باید همین باشد!


 هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟

یک فریب ساده و کوچک.
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را

جز برای او و جز با او نمی خواهی

من گمانم زندگی باید همین باشد...
هر حکایت دارد آغازی و انجامی،

جز حدیث رنج انسان،غربت انسان
آه! گویی هرگز این غمگین حکایت را

هر چها باشد، نهایت نیست...

زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده کوچک

آن هم از دست عزیزی که برایت
هیچ کس چون او گرامی نیست

بی گمان باید همین باشد.
ماجرا چندان مفصل نیست، اصلا ماجرایی نیست.

راست می گوید که می گوید
« یک فریب ساده کوچک »

من که باور کرده ام، باید همین باشد...

من زندگی را دوست می دارم
مرگ را دشمن؛

وای! اما با که باید گفت این، من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن؟!

دیده ای بسیار و می بینی
می وزد بادی، پری را می برد با خویش،

از کجا؟ از کیست؟
هرگز این پرسیده ای از باد؟
به کجا؟ وانگه چرا؟ زین کار مقصد چیست؟

خواه غمگین باش، خواه شاد
باد بسیار است و پر بسیار، یعنی این عبث جاری ست.

آه! باری بس کنم دیگر
هر چه خواهی کن، تو خود دانی

گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست.

مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی می گوید: اما باز باید زیست،

باید زیست،
باید زیست!… 

۲ نظر:

  1. اگه بهم بگن زندگی چیه؟ هیچی ندارم بگم برای خودم

    "باید" زیست

    پاسخحذف
  2. سلام احسان
    خوبی؟

    یه دوستانه وبلاگی داریم کسایی که میشناسمو میگم. بقیه هم دوست داشتن میتونن شرکت کنن
    روی یه کاغذ یا توی دفترت یه چی بنویسی و عکس بگیری بدی به من بذارم توی وبم. منتظرماااااااا

    پاسخحذف

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم