یادش بخیر اوایل دهه ی هشتاد، زمانی که استفاده از اینترنت تازه توی ایران داشت رواج پیدا میکرد، با کلی ذوق و شوق پول تو جیبی هام رو جمع می کردم تا باهاش کارت اینترنت بخرم (یه کوه کارت رو استفاده شده رو هنوزم به عنوان یادگاری نگه داشتم!)، البته کارت های اینترنت اون موقع ساعتی بود و قیمت هاش هم بسته به ساعتش تعیین میشد! البته به نسبت پول تو جیبی یه بچه قیمت هاشون خیلی هم منصفانه نبود، اون ISP هایی که دیگه میخواستن خیلی به مشتری هاشون حال بدن به ازای هر چندساعت روزانه، چندساعت هم اینترنت شبانه مجانی میدادن.
وقتی به هر دردسری شده کارت رو میخریدم تنها کاری که بایست می کردم این بود که غرغرهای خانواده رو برای اشغال کردن خط تلفن (و آخر ماه برای هزینه بالای قبض!) تحمل می کردم و یا اگر شبانه بود، صبح خروس خون از خواب بیدار می شدم و می نشستم پای سیستم و خونه های آبی رنگ progress bar پایین IE رو می شمردم تا اگر شانس می آوردم و اینترنت وسط کار قطع نمی شد بعد چند دقیقه (یا اگر خیلی خوش شانس بودم بعد چند ثانیه) به زور صفحه ی ایمیل یاهو رو باز کنم! (و البته خیلی سایت های دیگه که هنوز از دم تیغ فیلترینگ رد نشده بودن و اون روزها برام جذابیت داشتن!)
اون روزها گذشت و پروسه ی توسعه ی زیرساخت ها در کشور جهان سومی ما مثل همه ی پروسه های دیگه به سرعت لاکپشتی پیش رفت، Dialup و ADSL و ADSL2 و 3G و 4G اومدن و رفتن تا اینکه امروز بالاخره تونستم به بیشترین سرعت اینترنتی که تا بحال در عمرم دیدم دسترسی پیدا کنم: اینترنت بر بستر فیبر نوری با سرعت تقریبا معادل سرعت LAN !
البته انصافا این اینترنت پرسرعتی که قطعا حق مسلم همه ی ماست (و هنوزم توی ایران اکثریت قریب به اتفاق ازش بی بهره اند) یه تفاوتی با اون دیال آپ هندلی داره و اون هم اینکه دلم رو حتی یک اپسیلون اون خوش نمیکنه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم