هميشه
پانزدهمين روز از مرداد منو ياد اين ميندازه که تابستون هم از نيمه گذشت...و بايد
کم کم خودمو براي پائيز غم آلود آماده کنم ...
اينجايي که من هستم , هميشه اينطوريه که با گذشتن از پانزدهمين روز مرداد , هوا به طرز محسوسي رو به خنکي ميره ... اونم يه خنکي منفور پائيزي ... البته اينو قبلا از آدمايي ک تمام عمرشونو توي اين شهر گذرونده بودن شنيده بودم , ولي الان خودم دارم به چشم مي بينم ...
تايستون از نيمه گذشت و من ... از پايان لبریزم
اينجايي که من هستم , هميشه اينطوريه که با گذشتن از پانزدهمين روز مرداد , هوا به طرز محسوسي رو به خنکي ميره ... اونم يه خنکي منفور پائيزي ... البته اينو قبلا از آدمايي ک تمام عمرشونو توي اين شهر گذرونده بودن شنيده بودم , ولي الان خودم دارم به چشم مي بينم ...
تايستون از نيمه گذشت و من ... از پايان لبریزم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم