درست 5 سال گذشت ...
اون شب رو خوب یادمه ، نمی دونم چی شد که شروع به نوشتن کردم ؟! آخه من دستم سخت به نوشتن میره !
و الان ، 5 سال بعد !
همون احسان ... این بار 5 سال پیرتر و 1000 کیلومتر دورتر! ولی هنوز یه شباهتی با اون شب داره ...
شاید چیز زیادی عوض نشده باشه ...
کی فکرشو می کرد ؟!
ولی شد دیگه ... 5 سال توی این فضای مجازی ... تنها موندم و نوشتم و امشب ...
وبلاگ من 5 ساله شد ...
توی این مدت به واسطه ی وبلاگم با آدمای زیادی آشنا شدم ... آدمایی که گرچه اومدن و رفتن همه شون مقطعی بوده ، ولی یادشون تا همیشه توی ذهن من باقی خواهد ماند ...
دوست دارم از همه ی دوستانی که منو با نظراتشون همراهی کردن تشکر کنم
به ویژه از معدود دوستانی که وجودشون بهم انگیزه ی نوشتن میده یا می داده
از خدا به خاطر اینکه بهم شهامت نوشتن ... و بودن داد !
و از خودم ... به خاطر اینکه بودم و نوشتم ... اونم با اون همه تنهایی ... و خستگی ، اونم 5 سال ، اونم بدون اینکه فیلتر بشم !
اون شب رو خوب یادمه ، نمی دونم چی شد که شروع به نوشتن کردم ؟! آخه من دستم سخت به نوشتن میره !
و الان ، 5 سال بعد !
همون احسان ... این بار 5 سال پیرتر و 1000 کیلومتر دورتر! ولی هنوز یه شباهتی با اون شب داره ...
شاید چیز زیادی عوض نشده باشه ...
کی فکرشو می کرد ؟!
ولی شد دیگه ... 5 سال توی این فضای مجازی ... تنها موندم و نوشتم و امشب ...
وبلاگ من 5 ساله شد ...
توی این مدت به واسطه ی وبلاگم با آدمای زیادی آشنا شدم ... آدمایی که گرچه اومدن و رفتن همه شون مقطعی بوده ، ولی یادشون تا همیشه توی ذهن من باقی خواهد ماند ...
دوست دارم از همه ی دوستانی که منو با نظراتشون همراهی کردن تشکر کنم
به ویژه از معدود دوستانی که وجودشون بهم انگیزه ی نوشتن میده یا می داده
از خدا به خاطر اینکه بهم شهامت نوشتن ... و بودن داد !
و از خودم ... به خاطر اینکه بودم و نوشتم ... اونم با اون همه تنهایی ... و خستگی ، اونم 5 سال ، اونم بدون اینکه فیلتر بشم !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم