سه‌شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۹۲

چهارشنبه سوری

بازم تهش رسید...
باورم نمیشه به این سرعت میگذره... در چشم برهم زدنی...
و باز هم مثل همیشه داستان این سال های تکراری که پشت سر هم میان و میرن...
توی این روزهای آخر زیادتر فکر میکنم، به خودم، به گذشته ام، به آینده م... و به زمان حال
یه چیزی رو مطمئنم... اینکه نیاز به یه تغییر دارم، یه تغییر بزرگ، و خوب... که مدت هاست منتظرشم
امیدوارم به زودی وقتش برسه...

شب جشن آتش (به کوری چشم آن احمق هایی که جز ناله و عزا در اندیشه پلیدشان نیست) فرخنده باد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم