چهارشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۹۳

دختران بی آینده!

برای دخترهای ایرانی دلواپسم...
درسته که زندگی توی این شرایط سخت اقتصادی و از پس یه زندگی حداقلی بر اومدن حتی برای پسرها هم کار خیلی سختی شده، اما فکر میکنم در مقایسه با مشکلاتی که خیلی از دخترهای ایرانی این روزها باهاش دست به گریبانند، احتمالا این مشکل خیلی کوچیک به نظر میرسه...
این روزها در کل تمایل جوان ها به ازدواج به لطف سیاست ها و رویکرد مدبرانه حکومت عدل الهی و بنابر آمار رسمی دستگاه های حکومتی رو به کاهش گذاشته و حتی بسیاری از اونهایی که قصد و انگیزه لازم برای این کارو دارند، صرفا به دلایل اقتصادی نمی توانند به خواسته شون جامه ی عمل بپوشونند. البته بر کسی پوشیده نیست که داشتن یک کار و درآمد مکفی حداقل شرط لازم برای تشکیل خانواده ست که متاسفانه با این بیکاری فاجعه باری که امروز شاهدش هستیم، این شانس اگر نگیم از اکثریت جوون ها، از تعداد قابل توجهی گرفته شده. به نظر من افرادی که بیشترین آسیب رو از این روال می بینند دخترهای جوون هستند، چون جامعه ی ما یک جامعه ی سنتی مردسالاره که گرچه تجرد رو به طور کلی قبول نمی کنه، اما به طور مثال اگر مردی در سن 40 یا 50 سالگی هم قصد ازدواج یا حتی ازدواج مجدد داشته باشه، شرع و عرف حاکم تقریبا به راحتی اون رو میپذیره و به مرد اجازه میده که به روال عادی زندگی ادامه بده، اما مجرد بودن یک دختر در سن 40 سالگی متاسفانه در این جامعه عواقب وخیمی خواهد داشت... منظورم از عواقب وخیم در درجه اول برای خود دختره. در جامعه ای که حتی مردها هم برای بقا باید با تمام توان بجنگند تا بتونند گلیم خودشون رو از آب دربیارند، در محیطی که پیدا کردن یک کار و اصطلاحا یک نان بخور و نمیر و مهم تر از همه یک سرپناه حتی برای جنس برتر (از دید اجتماع) هم دور از دسترسه، یک "ضعیفه" (به قول عوام) چطور میخواد در کنار این همه گرگ هرزه چشم دردنده خو دووم بیاره و زندگی کنه؟ گرچه شاید عرف و فرهنگ به مرور زمان این موضوع رو بپذیره و باهاش کنار بیاد (که لاجرم این اتفاق روی خواهد داد)، اما بی پشتوانگی، عدم امنیت شغلی و مالی و اجتماعی یک دختر عرصه ی این زندگی رو بر اون تنگ خواهد کرد و این ها همه غیر از عدم ارضای عاطفی و غریزی و حس سرخوردگی و و مهجور ماندگی شدیدیه که در اون موجودات حساس بوجود میاره. شاید در شهرهای بزرگ یا بهتر بگم تنها شهر بزرگ ایران که شرایط اشتغال تا حدودی بهتر از باقی جاهاست، این کار عملی تر به نظر بیاد، اما در نهایت دخترها بازنده ی اصلی بازی ای هستند که نسل نادان پیشین مسبب اصلی اون بودند. در این بین شاید کسانی که حتی فقط شانس پوشیدن لباس عروس رو پیدا می کنند باید خوش شانس دونست (گرچه شخصا عمیقا با این نظریه مخالفم)، چه رسد به اینکه دختری دنبال ایده آل و عشق و این حرف ها باشه (هرچند در عمل عامل بسیاری از این تجردها همین ایده آل گرایی افراطی باشه که یک ریشه ی اون رو بایست در انتظارات نابجا و تجمل گرایی و چشم و هم چشمی های امروزی جستجو کرد)، و حاصل این روال جامعه ای خواهد بود و کودکانی و مردانی و زنانی و نسلی که هر روز بیشتر به سان خری در گل مانده در باتلاق انحطاط خودساخته جمعی فرو میروند... و من فقط برای تمامی دخترانی که به جرم تجرد زنده به گور می شوند، دلواپسم!

۳ نظر:

  1. شمام به کمپین دلواپس ها ملحق شدی؟ :دی

    پاسخحذف
  2. تو آنقدر مهربانی که دلواپس درد ِ دیگرانی
    :*

    پاسخحذف
  3. bazam khobe ie mard negarane ma shod.khodemon ke dige az negarani gozashte misazim

    پاسخحذف

از علاقه شما به این مطلب سپاسگزارم